: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: لوگوي دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
: آرشيو يادداشت ها :
: نوای وبلاگ :
پس از لحظه های دراز
بر درخت خاکستری پنجره ام برگی رویید
و نسیم سبزی تار و پود خفته ی مرا لرزاند .
و هنوز من
ریشه های تنم را در شن های رویاها فرو نبرده بودم
که به راه افتادم ...
پس از لحظه های دراز سایه ی دستی روی وجودم افتاد
و لرزش انگشتانش بیدارم کرد .
و هنوز من
پرتو تنهای خودم را
در ورطه ی تاریک درونم نیفکنده بودم
که به راه افتادم ...
پس از لحظه های دراز
پرتو گرمی در مرداب یخ زده ی ساعت افتاد
و لنگری آمد و رفتنش را در روحم ریخت
و هنوز من
در مرداب فراموشی نلغزیده بودم
که به راه افتادم ...
پس از لحظه های دراز
یک لحظه گذشت :
برگی از درخت خاکستری پنجره ام فرو افتاد ،
دستی سایه اش را از روی وجودم برچید
و لنگری در مرداب ساعت یخ بست .
و هنوز من چشمانم را نگشوده بودم
که در خوابی دیگر لغزیدم ... *
.............................................................
* : سهراب سپهری
یک نکته مهم : من دوشنبه کارنامه گرفتم !!!
یک نکته ی مهم دیگه : اگه فکر کردین نمره های شاهکارم را بهتون میگم سخت در اشتباهین !!!
نوشته شده توسط : یاس کبود