سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 سفر - یاس کبود

سفر

جمعه 86 بهمن 19 ساعت 10:22 عصر

پس از لحظه های دراز
بر درخت خاکستری پنجره ام برگی رویید
و نسیم سبزی تار و پود خفته ی مرا لرزاند .
و هنوز من
ریشه های تنم را در شن های رویاها فرو نبرده بودم
که به راه افتادم ...

پس از لحظه های دراز سایه ی دستی روی وجودم افتاد
و لرزش انگشتانش بیدارم کرد .
و هنوز من
پرتو تنهای خودم را
در ورطه ی تاریک درونم نیفکنده بودم
که به راه افتادم ...

پس از لحظه های دراز
پرتو گرمی در مرداب یخ زده ی ساعت افتاد
و لنگری آمد و رفتنش را در روحم ریخت
و هنوز من
در مرداب فراموشی نلغزیده بودم
که به راه افتادم ...

پس از لحظه های دراز
یک لحظه گذشت :
برگی از درخت خاکستری پنجره ام فرو افتاد ،
دستی سایه اش را از روی وجودم برچید
و لنگری در مرداب ساعت یخ بست .
و هنوز من چشمانم را نگشوده بودم
که در خوابی دیگر لغزیدم ... *

.............................................................

* : سهراب سپهری

یک نکته مهم : من دوشنبه کارنامه گرفتم !!!
یک نکته ی مهم دیگه : اگه فکر کردین نمره های شاهکارم را بهتون میگم سخت در اشتباهین !!!


نوشته شده توسط : یاس کبود

نظرات ديگران [ نظر]