سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 سفرنامه - یاس کبود

سفرنامه

چهارشنبه 87 فروردین 14 ساعت 3:24 عصر

سلام .
من بالاخره از اهواز اومدم .
جای شما خالی چه سفر خوبی بود . روز شنبه ساعت 7:30 صبح با خاله ام اینا از تهران حرکت کردیم و ساعت 11 شب به اهواز رسیدیم .
ح
رف زیاد برای گفتن دارم اونقدر زیاد که نمیدونم دقیقا از کجا بنویسم ...
از توی راه ، از نیش و کنایه های توی راه ! ، از دید و بازدید ها ، از خنده ها ، از عکسهای قدیمی ! ، از حرفهای ناتمام ! ، از بازی نصفه کاره ی اسم فامیل  ! ، از مرد هزار چهره !! ، از نقل مکان ، از فرار دسته جمعی جوانان به حیاط منزل از دست مهمانیهای آدم بزرگا !!! ، از بستنی ها ! ، از سفر به خرمشهر و آبادان و شلمچه ، از شلمچه ! ، از شلمچه !! ، از گرما ، از پشه ، از بدمینتون ! ، از بازار رفتن ها ، از نقل مکان دوباره ! ، از صحبت ها ، از رفتن به بهشت آباد برای دیدن پدربزرگ ، از ظرف شستن ها  !! ، از عیدی ها  ، از گم شدن دلم وسط اون جمعیت ! ، یا از پیدا شدن دوباره اش یه جایی دور از اون جمعیت !!‌ ، از پارک رفتن ها ، از سلام ها و خداحافظی های بی جواب ! ، از رفتن به شوشتر ، از ریحانه ها  !!! و در یا در نهایت از خداحافظی ها ! ...
(می تونم ازتون کمک بخوام که برام فعل این جمله را پیدا کنید !!!)
این همه اتفاق ؟! نظرتون چیه از هیچ کدام ننویسم !!!

.............................................................

پ.ن 1 : همانطور که از فهرست بلند بالا پیداست امسال بالاخره شهدا برامون اجازه صادر کردن ... شلمچه هم برای خودش حال و هوایی داشت ...
پ.ن 2 : همه جای سفر خوب بود به جز اون 53 هزار تومانی که باید برای جریمه پرداخت کنیم !!! از دست این پلیس ها ...
پ.ن 3 : بهاری باشید ...

یا علی ...  


نوشته شده توسط : یاس کبود

نظرات ديگران [ نظر]