سلام، واقعا شلوغ بود، خيلي خيلي شلوغ،
خصوصا غرفه هائي كه اسم و رسمي داشتند،
راستي تولدتون مبارك، خيلي دير خدمت مي رسيم شما ببخشيد،
شناخت خوبه اما اون نويسنده اروپائي بعداز سال ها تلاش كتابي نوشت به عنوان انسان موجود ناشناخته!!!
واقعا شخصي که بتواند خود را بشناسد مي تواند خدايش را بشناسد؛ من عرف نفسه عرف ربّه!
اما با نگاهي به گوشه گوشه زندگيمان ميتوانيم کم کم خودمان را درک کنيم که چرا آمديم، از کجا آمديم، من أين؟ در کجاهستيم؛ في أين؟ و به کجا مي رويم؛ و الي أين؟
و چه زيبا فرمود؛ ما مضي مضي، ما سيأتي فأين؟ فاغتنم فرصت بين العدمين... گذشته ها گذشته، آينده معلوم نيست (باشيم يا نباشيم) پس امروز را غنيمت بشمار...
ياعلي
تازه دوست عزيزم هم ننوشتي ... دوست خالي نوشتي ...
ببين من چقدر دقيقم ....
سلام عليكم دوست گل ؟ چطوري ؟ با كتابات حال مي كني ؟؟!!!
خوب چي مي شد بگي اون دوست عزيز و مهربون و خوب و دوست داشتنيت كه باهاش رفتي نمايشگاه كيه ؟؟؟؟
كيف كردم كه بالاخره فهميدي هستي ، پس بايد باشي ...
برو با كتاب شيميه حال كن ....
باي باي
حرومت که رفتي نمايشگاه!! من حسوديم شد.
حالا واسه من چي خريدي؟!
هه هه! خوشم مياد که خودتون ميدونين وقتي گم شدين بايد برين کجا! معلوم شد خيلي فهميده هستين. دارين کم کم بزرگ ميشين!
چيو فراموش کرده بودي؟... منو؟!
بسم رب شهدا
ياس کبود.........
بهت تبريک ميگم همچين وبلاگي سعادته.هرچند ديره اما تولدت مبارک خوشحال ميشم اگه به وبلاگم سر بزنيد.منم مثل شما عاشق عرفانم.ي اعلي خدا نگهدار
سلام ياس عزيز.
كتاباي اميرخاني معركه ست
سلام دخترم!
تولدت مبارک
درمورد نويسنده ي كيمياگر و حتي خود كتاب تو سايت بچه هاي قلم يه نقد خوندم جالب بود برو بخون حتما!
ازبه هم جالبه!
ممنون كه سر زدي
يا علي