• وبلاگ : ياس كبود
  • يادداشت : نمايشگاه كتاب
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    خوبي
    مطلبت قشنگ بود!
    ما هم آب کرديم
    منتظريم
    پاسخ

    سلام ... خوش اومدين ... چشم

    سلام، واقعا شلوغ بود، خيلي خيلي شلوغ،

    خصوصا غرفه هائي كه اسم و رسمي داشتند،

    راستي تولدتون مبارك، خيلي دير خدمت مي رسيم شما ببخشيد،

    شناخت خوبه اما اون نويسنده اروپائي بعداز سال ها تلاش كتابي نوشت به عنوان انسان موجود ناشناخته!!!

    واقعا شخصي که بتواند خود را بشناسد مي تواند خدايش را بشناسد؛ من عرف نفسه عرف ربّه!

    اما با نگاهي به گوشه گوشه زندگيمان ميتوانيم کم کم خودمان را درک کنيم که چرا آمديم، از کجا آمديم، من أين؟ در کجاهستيم؛ في أين؟ و به کجا مي رويم؛ و الي أين؟

    و چه زيبا فرمود؛ ما مضي مضي، ما سيأتي فأين؟ فاغتنم فرصت بين العدمين... گذشته ها گذشته، آينده معلوم نيست (باشيم يا نباشيم) پس امروز را غنيمت بشمار...

    ياعلي

    پاسخ

    سلام ... خوش اومدين ... چه عجب از اين طرفا ! مثل اينكه سرتون خيلي شلوغه ... بازم ممنون كه قابل دونستين ... از كجا آمديم ؟ در كجا هستيم و به كجا ميرويم ؟ اين يه روايته از امير مومنان (ع) . كه خيلي قشنگه ... اميدوارم عملي هم بكنيم ... يا علي ...

    تازه دوست عزيزم هم ننوشتي ... دوست خالي نوشتي ...

    ببين من چقدر دقيقم ....

    پاسخ

    خب حالا ... به فرض ننوشته باشم ، منظورم را كه رسوندم !!!
    لينك كه فايده نداره ... بايد اسمش هم مي گفتي ....
    پاسخ

    حالا شما به بزرگي خودتون ببخشيد ... البته ديگه شك نكن همه فهميدن اون دوست كي بوده !!!

    سلام عليكم دوست گل ؟ چطوري ؟ با كتابات حال مي كني ؟؟!!!

    خوب چي مي شد بگي اون دوست عزيز و مهربون و خوب و دوست داشتنيت كه باهاش رفتي نمايشگاه كيه ؟؟؟؟

    كيف كردم كه بالاخره فهميدي هستي ، پس بايد باشي ...

    برو با كتاب شيميه حال كن ....

    باي باي

    پاسخ

    سلام ... روي اسم دوست عزيزم لينك گذاشتم نديديش ؟؟؟!!! :دي شيمي !! آره بخند ... يا علي ...
    در زمانهاي بسيار قديم وقتي هنوز پاي بشر به زمين نرسيده بود، فضيلتها و تباهيها دور هم جمع شدند؛ خسته تر و کسل تر از هميشه!
    ناگهان ذکاوت ايستاد و گفت بياييد يک بازي بکنيم مثلآ قايم باشک!
    همه از اين پيشنهاد شاد شدند و ديوانگي فورا فرياد زد من چشم مي گذارم! و از آنجايي که هيچکس نمي خواست به دنبال ديوانگي بگردد همه قبول کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد!...
    odo bia edamasho bekhun
    zarar nemikoni
    agar ham kardi paye khodet
    pas montazeram...
    پاسخ

    خوش اومدي شما ... سلام !!! چشم ميام ...

    حرومت که رفتي نمايشگاه!! من حسوديم شد.

    حالا واسه من چي خريدي؟!

    هه هه! خوشم مياد که خودتون ميدونين وقتي گم شدين بايد برين کجا! معلوم شد خيلي فهميده هستين. دارين کم کم بزرگ ميشين!

    چيو فراموش کرده بودي؟... منو؟!

    پاسخ

    ما اينيم ديگه :دي واسه تو ؟! هنوز سوقاتيه اون اردو را هم بهت ندادم !! بله ديگه ببين چقدر بزرگ شدم ... آره فراموش كرده بودم ... يه نكته ي خيلي مهم را !!

    بسم رب شهدا

    ياس کبود.........

    بهت تبريک ميگم همچين وبلاگي سعادته.هرچند ديره اما تولدت مبارک خوشحال ميشم اگه به وبلاگم سر بزنيد.منم مثل شما عاشق عرفانم.ي اعلي خدا نگهدار

    پاسخ

    سلام ... خوش اومدين ... ممنون از حضورتون چشم مزاحمتون ميشم ... يا علي ...

    سلام ياس عزيز.

    كتاباي اميرخاني معركه ست

    پاسخ

    سلام ... آره موافقم !

    سلام دخترم!

    تولدت مبارک

    درمورد نويسنده ي كيمياگر و حتي خود كتاب تو سايت بچه هاي قلم يه نقد خوندم جالب بود برو بخون حتما!

    ازبه هم جالبه!

    ممنون كه سر زدي

    يا علي

    پاسخ

    سلام ... ممنون ... رفتم سراغ نقد ولي هر چي گشتم پيداش نكردم :( خواهش ميكنم ... يا علي ...