• وبلاگ : ياس كبود
  • يادداشت : اين داستان را حتما بخوانيد !!!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام چطوري ؟

    خيلي داستانت قشنگ بود تو هم كه از من بدتر سالي يه بار آپ مي كني كه..............

    پاسخ

    سلام ... چه كنيم ؟! مگه اين مدرسه ها ميذاره ؟!!؟؟

    سلام

    كاش مي شد صداي حق را شناخت و به ندايش لبيك گفت ...

    اللهم عجل لوليك الفرج

    پاسخ

    سلام ... خوش اومدين ...

    سلام دوست عزيز

    اومدم به خونه م دعوتت کنم

    با شعري كه شايد.............

    شايد به نظر تو هم زيبا بياد

    يا شايد درد دل تو هم همين باشه که سيمرغ نوشته....

    تشريف مياري؟ [گل]

    پاسخ

    سلام ... انشالله ميام ...

    سلام

    اولين بار استاد آمارم اين داستان را برام ميل کرد.

    يادش به خير

    موفق باشيد ممنون

    پاسخ

    سلام ... انگار اين داستان را همه از قبل ميدونستن !!! يا علي ...

    سلام

    يادش بخير يكبار همين داستان را بههمراه داستاني ديگر نقل كردم ...

    مهم نيست كه چقدر طناب را محكم چسبيده ايم

    اصلا بايد محكم بچسبيم ...

    مهم اينه كه چقدر ايمان داريم؟

    مهم اينه كه آيا در آن زمان كه لازم است مي توانيم اعتماد كنيم و طناب را رها كنيم؟

    جاري باشيد

    يا حق

    پاسخ

    سلام ... خوش اومدين ... يا علي ...
    تو كه آپ نمي كني ... لااقل پا شو بيا به من سر بزن ... من آپم ... بدو ...
    پاسخ

    خب از اول همينو بگو ... باشه اومدم دوست عزيز ...
    بابا آپ كن ديگه ... خسته شدم ... بدو ...
    پاسخ

    من كه تازه آپ كردم خانوم ...

    سلام.

    اين دنيا به ما وصل شده ولي اون ماييم كه حاضر به ول كردنش نيستيم حتي اگه فقط چند قدم بازمين فاصله باشه!!!

    پاسخ

    سلام ... در واقع ما فقط ميترسيم ولش كنيم ، چون ميترسيم نكنه زير پامون زمين نباشه !!
    + مصطفي 
    خيلي متن قشنگي بود، ان شاء الله هميشه به خدا اعتماد داشته باشيم
    پاسخ

    درسته ... انشالله .

    زني گريان و داغديده به بوداي بزرگ گفت:

    "فرزند دلبندم مرد و اکنون تحمل مرگ او برايم دشوار است، آرامشم بخش.

    بودا جواب داد: "خدا را شکر بگو و شاد باش که تمام مردمان بنارس فرزندان تو نبودند و تو جز لذت داشتن يک فرزند را نچشيده اي، و گر نه بايد رنج مرگ اينهمه را تحمل مي کردي.."

    هر لقمه ي لذتي که از گلو فرو مي رود، آه رنجي بر مي آيد، هرگز لذتي از لذت نمي رويد که بذر لذت، رنج را ثمر مي دهد...
    پاسخ

    سلام ... درسته چه نوشته ي قشنگي بود ...

    سلام دوست من از سايت بسيار خوب شما بازديد كردم واز اينكه جز منتخبين پارسي بلاگ معرفي شده ايد بسيار خرسندم از شما دوست گرامي دعوت ميكنم از سايتهاي 18 گانه اينجانب كه در رابطه با تمامي رشته هاي پزشكي ميباشند بازديد و اين حقير را راهنمايي نماييد با سپاس دكتر رحمت سخني از اورميه مركز آذربايجان غربي

    09143471272

    http://www.rs272.com/

    http://www.rs272.parsiblog.com/

    http://www.sahand2727.parsiblog.com/

    http://www.sahand27216.parsiblog.com/

    http://www.sahand27215.parsiblog.com/

    http://www.sahand2721.parsiblog.com/

    http://www.sahand2722.parsiblog.com/

    http://www.sahand2723.parsiblog.com/

    http://www.sahand2724.parsiblog.com/

    http://www.sahand2725.parsiblog.com/

    http://www.sahand2726.parsiblog.com/

    http://www.sahand2727.parsiblog.com/

    http://www.sahand2728.parsiblog.com/

    http://www.sahand27212.parsiblog.com/

    http://www.sahand27213.parsiblog.com/

    http://www.sahand27214.parsiblog.com/

    http://www.sahand2729.parsiblog.com/

    http://www.sahand27210.parsiblog.com

    امشب از پشت پنجره ترديد ، سياهي مردمان سفيد پوش را ديدم ؛ مردمي هوسران که به نام عشق بر هوس خود پوش عاشقي بر تن کرده اند ...

    پاسخ

    سلام . خوش اومدين ...

    سلام

    هر چند داستان تكراري بود ولي از قديم گفتند:

    تكرار باعث ملكه شدن ميشه...

    بار اولي كه اين داستان را خوندم يه حال عجيبي بهم داد

    الان هم كه دوباره خوندم بازم همون حس رو كردم...

    پاسخ

    سلام ... خوش اومدين ... شرمنده كه تكراري بود ... آخه براي خودم هيچ وقت تكراري نميشه ...
    قمه زني سنت است يا بدعت؟
    اين عکس ها را ببينيد بعد قضاوت کنيد؟
    آيا امام حسين هم به اين امر راضيست؟
    قضاوت با شما؟
    با سلام و درود بي پايان به شما دوست عزيز
    خدايا من در کلبه فقيرانه خود چيزي دارم که تو در عرش کبريايي خود نداري
    من چون تويي دارم و تو چون خود نداري...
    خدايا ما را به راه راست هدايت فرما، اگه نشد راه راست را به سمت ما كج فرما
    منتظرت هستم
    به کلبه ما هم سري بزنيد خوشحال مي شوم
    خدا نگهدار

    سفت سفت. اونقدر محکم طنابمو چسبيدم که هر چي هم بهم بگن بابا جان! زير پات زمينه, باز هم قدرت رها کردن طنابو نداشته باشم.

    قبلا يه جايي (يادم نيست کجا) اين قصه رو شنيده بودم. اما بازم ازش لذت بردم.

    ممنون گلم.

    پاسخ

    هممون همينطوريم ، فقط بايد موقعيت براي هر كسي پيش بياد ...
       1   2      >